loading...
☀☀☀☀تنهایی☀☀☀☀
آخرین ارسال های انجمن
بازدید : 207 چهارشنبه 1392/01/07 نظرات (0)
افسوس از پیامک‌هایی که جای کارت تبریک‌ نوروز را گرفت!
اکبر زنجانپور از فراموش شدن سنت خریدن کارت تبریک نوروزی و جایگزینی این کارت‌ها با اس ام اس‌های تکراری ابراز تاسف کرد.

نوروز و تعطیلاتش بین ایرانی‌ها با دید و بازدیدهایش معروف است و اینکه فرصتی می‌شود که از حال بزرگان باخبر شویم و عرض ادبی به محضرشان داشته باشیم. بهار و نوروز برای ما هم فرصتی بود تا ساعتی را در حضور بزرگی از عرصه تئاتر بنشینیم و از جریان تئاتری کشور از گذشته تا امروز، نقاط ضعف و قوت، ورود جوانان به این هنر و جایگاه پیشکسوتان، نوروز در هنر و ... سخن بگوییم.

اکبر زنجانپور بازیگر و کارگردان شناخته‌شده تئاتر، سینما و تلویزیون است که سه نسل از مخاطبان هنر با او و کارهایش آشنا هستند. در نشستی با وی درباره فرارسیدن نوروز باستانی و لزوم شناسایی و پژوهش آیین‌ها و سنن مختلف و همچنین فراموش شدن رسوم جذاب و انسانی نوروز مانند هدیه دادن کارت تبریک برای خوش‌آمدگویی نوروز و جایگزین شدن این رسم با ارسال پیامک‌های بی‌هویت به بحث و گفتگو نشستیم.


* زیبایی بهار این است که چه ما حواسمان باشد یا نباشد و بخواهیم یا نخواهیم از راه می‌رسد و چیزهای بسیاری را متحول می‌کند. نگاه شما به عنوان یک هنرمند به نوروز، بهار و آیین‌های نوروزی چگونه است؟

- آمدن بهار در ذات طبیعت نهفته است اما متاسفانه بسیاری از سنت‌های نوروزی ما در طول سال‌ها به دست فراموشی سپرده شده‌اند. در اینجا باید یادی از حکیم عمر خیام بکنیم که در آن سال‌ها بدون وسیله و ادوات پیشرفته، تقویمی به این دقیقی را ثبت کرد. حتی سال مسیحی هم بر اساس تقویم خیام تنظیم می‌شود و قرن‌هاست که می توان بر اساس تقویم جلالی روز اول بهار را بدون یک ثانیه تاخیر محاسبه کرد. باید زحمات این حکیم بزرگ را ارج نهاد. من به عنوان یک آدم در مقابل عظمت فردی به این بزرگی سر تعظیم فرود می‌آورم اما متاسفانه ما این بزرگان را فراموش کرده‌ایم. ما مرزبان‌نامه و تاریخ بیهقی را به‌دست فراموشی سپرده‌ایم.

باید توجه کرد که در کتاب "نوروزنامه" حکیم خیام به چه زیبایی طبیعت را به ما نشان می دهد. انسان باید با سرمستی طبیعت همراه باشد چون بهار خود به خود از راه می‌رسد پس باید با شور و هیجان با بهار همراه شد. متاسفانه ما این سرمستی را از خود دریغ کرده‌ایم. در بهار باید شاد بود. وظیفه انسانی، دینی و آیینی ما می‌گوید که باید با طبیعت حرکت کنیم. فروردین و بهار عین شادی است.

راستش را بخواهید من از زمانی که اول زمستان شروع می‌شود، عیدم آغاز می شود چون می‌دانم که زمین در حال جوانه زدن و شکوفا شدن است. زمین در همین سرما دارد متولد می‌شود. همه عشق من درباره بهار از بهمن و اسفند ماه آغاز می‌شود چون می‌دانم که فروردین دارد از راه می‌رسد. اما فروردین که تمام می‌شود غصه من هم شروع می‌شود چون از اول تابستان زمین دارد به طرف مرگ خودش می‌رود و دوباره روزها بلند می‌شوند و زمستان فرا می‌رسد. من خودم متولد بهمن و فرزند زمستان هستم. زمستانی که در آن فروردین در انتظار ایستاده است.


* نوروز در هنر باستانی ایرانی جایگاه ویژه‌ای داشت که متاسفانه خیلی از آنها به دست فراموشی سپرده شده‌اند مثلا سنت‌هایی چون میر نوروزی و سیاه‌بازی دیگر جایگاه هنری و حرفه‌ای خود را ندارند. فکر نمی‌کنید جامعه هنری و مدیریت فرهنگی ما نسبت به حفظ این آیین‌ها کوتاهی کرده است؟ حتی در این ایام فعالیت تئاتری متناسب با نوروز شکل نمی‌گیرد در حالیکه در همین فضا می‌توان مخاطب را با آیین‌های نوروزی آشنا کرد و اصلا تماشاگر را به تئاتر علاقه‌مند کرد.

- درست است. سنت‌هایی در کشور ما در ارتباط با نوروز وجود داشته که مربوط به قرن‌ها پیش است اما زمانی که می‌خواهیم از تئاتر حرف بزنیم می‌گوییم تئاتر صد سال است که وارد ایران شده است؛ البته درست است تئاتر فرنگی و وارداتی صد سال است که وارد ایران شده اما در گوشه گوشه این ممکلت بی‌نظیر آیین‌های بسیار جذابی وجود دارد که اینها نیز در تعریف تئاتر می‌گنجند ولی توجهی به آنها نمی‌شود.

کسی نیست که بیاید و نوروزی‌خوانی‌ها را زنده کند و یا شرایط تحقیق در مورد این مسائل را به وجود بیاورد. مثلا همین چهار مقاله عروضی سرشار از نکات جذاب است. اما متاسفانه حتی زبان ما هم از بین رفته و می توان گفت ما زبان را هم لابی می کنیم و فقط چند جمله بدون سر و ته را بیان می کنیم تا منظورمان را برسانیم و تمام جمله بندی هایمان هم غلط است.

ما دوره های درخشانی در تاریخ خودمان داریم. دوره هایی که خیام و ابن سینا در آن زندگی می کردند. به نظر می رسد در این دوره ها این دانشمندان دغدغه مالی کمتری داشتند و توانستند بیشتر به کشف و خلق آثار دست بزنند. اگر ما کمتر به فکر تامین معیشت اقتصادی مان باشیم و امکانات مالی بیشتری در اختیارمان قرار گیرد راحت‌تر می توانیم به دنبال تحقیق و پژوهش برویم. در آن زمان آدم‌ها به شرافت انسانی خودشان بیشتر اهمیت می دادند تا به اعتبار ظاهری در اجتماع.

اگر ذات انسان درست باشد احتیاجی ندارد راجع به خودش تبلیغ کند. دیگران به درستی او را می بینند. متاسفانه این روزها وضعیت انسانی ما کم‌رنگ شده اما مدام دم از انسانیت می‌زنیم.


* این نقاط طلایی تاریخ که شما به آن اشاره می‌کنید اتفاقا در زمان‌هایی بوده که حتی مورد هجوم بیگانگان و بلایای طبیعی چون قحطی قرار داشتیم و مردم به سختی زندگی می‌کردند اما با این حال شرافت انسانی حفظ می‌شده است. اما الان دسترسی ما به فاکتورهای رفاه بسیار بیشتر از قبل شده اما در عوض شرافت انسانی‌ کم‌رنگ شده است.

- تکنولوژی ما را برده خود کرده است. مثلا تا 15- 10 سال قبل برای تبریک عید به مغازه کارت تبریک فروشی می رفتیم و با عشق و علاقه برای هر کس یک کارت می گرفتیم و جمله ای زیبا که متناسب با خصوصیات و رفتار آن فرد بود برایش می‌نوشتیم و بعد کارت را پست می‌کردیم. چقدر انسانیت در این تبریک گفتن جریان دارد اما متاسفانه الان یک انشا می‌نویسیم و آن را از طریق پیامک برای همه می‌فرستیم. نه اینکه موبایل بد است اما باید یاد بگیریم که آن را درست تجربه کنیم. تجارب ما در زمینه تکنولوژی، انسانی نیست. انسان با خاطراتش زنده است و این تکنولوژی برای ما خاطرات ماندگاری به جا نمی‌گذارند. هویت انسانی با موبایل به شکل دیگری در آمده است. ما حتی شماره تلفن خانه خودمان را هم از حفظ نیستیم.


* هویت همه چیز فست‌فودی شده است.

- وظیفه سیاستگذاران فرهنگی همین است که شرایط را به نفع رابطه انسان با انسان سوق دهند. اما تا زمانی که برنامه‌ریزی مناسبی در این زمینه نداشته باشیم همین آش و همین کاسه است.


* نگاهمان هم نگاه حذفی است و به جای تغییر کاربری تکنولوژی متناسب با فرهنگ بومی و با محوریت انسان، ترجیح می‌دهیم آن ابزار را حذف کنیم.

- درست است. چون الان این ابزار است که برای ما تصمیم می‌گیرد. البته این تکنولوژی زندگی ما را بهتر کرده و آمده که به ما کمک کند اما ما نباید وظیفه انسانی خود را با آمدن این تکنولوژی فراموش کنیم. سیاستگذاران فرهنگی ما حداقل باید این نکته را به مردم تفهیم کنند که اگر قرارست اس ام اس جایگزین کارت تبریک شود پس حداقل برای هر نفر یک پیام متفاوت بفرستیم. انشایی که در شان آن شخص خاص باشد.


* همین ابزار مدرنیته باعث شده بسیاری از آداب نوروزمان را هم فراموش کنیم. سال‌ها قبل دید و بازدید عید جزو رسوم غیر قابل انکار ما بود اما الان مردم با یک تلفن حال یکدیگر را می‌پرسند و دیگر به دیدار هم نمی روند.

- درست است بنابراین باید بدانیم که چطور با این تکنولوژی کنار بیاییم تا موهبت روابط انسانی از بین نرود.


*تا 70 - 80 سال قبل بچه‌ها در مکتب‌خانه‌ها و مدرسه‌ها "هفت اورنگ" جامی، "بوستان" سعدی، "منطق‌الطیر" عطار و "شاهنامه" فردوسی می خواندند اما متاسفانه این روزها جوان ها و دانشجویان ما هم به سراغ این منابع غنی نمی‌روند و کلا خواندن آثار قدیمی ایرانی به هیچ عنوان مورد توجه جوانان ما قرار ندارد و این رسم به دست فراموشی سپرده شده است.

- در زمان دانشجویی و زمانی که ما تئاتر می‌خواندیم در دانشکده خانم سیمین دانشور استاد ما بود و تاریخ بیهقی به ما درس می داد. از 4 سالی که درس می خواندیم 3 سالش را خانم دانشور به ما تاریخ بیهقی و راه های رسیدن به تئاتر از داستان‌های این کتاب را آموزش می داد.

از طرف دیگر شاهرخ مسکوب به ما شاهنامه فردوسی و ظرفیت داستان‌های این کتاب را برای تئاتر شدن به ما آموزش می‌داد. الان دیگر به این شکل نیست و سعی نمی کنیم که این افراد و آثارشان را بشناسیم. سریع می خواهیم به سراغ این برویم که دورنمات بهتر است یا برشت.

می خواهیم بلافاصله هم نمره بدهیم به افراد. دانشجوی بی گناه تقصیری ندارد چون آموزش نمی‌بیند. ما در کلاس هایمان از ابتدا به دنبال اجرا نبودیم بلکه اول به شناخت می رسیدیم بعد به دنبال اجرا می رفتیم.
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    از این سایت خوشت اومد؟
    ؟
    چند سالته؟
    دوست دارید بیشتر در مورد چه فیلم ها و هنرمندانی مطلب بگذاریم؟
    چگونه وارد این سایت شدید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2151
  • کل نظرات : 55
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 4927
  • آی پی امروز : 188
  • آی پی دیروز : 183
  • بازدید امروز : 351
  • باردید دیروز : 356
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 13
  • بازدید هفته : 1,217
  • بازدید ماه : 5,346
  • بازدید سال : 72,789
  • بازدید کلی : 3,665,975